نفوذ در مراکز حسّاس
جدیترین تاکتیک سازمان، برای آمادهسازی زمینه براندازی حاکمیت جمهوری اسلامی، نفوذ در مراکز حسّاس بود.
نفوذ در مراکز تعیینکننده نظام از قبیل دادسراها و دادگاههای انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران و کمیتههای انقلاب اسلامی، وزارتخانههای مهم، نخستوزیری و شورای امنیت کشور.
«خط نفوذ» سازمان، از متقنترین نشانههایی است که بر اهداف براندازانه این تشکیلات – از همان روزهای نخست دوران بیست و هشت ماهه «فاز سیاسی» – گواهی میدهد.
شاکیان تقی شهرام
دادگاه شکنجهگران ساواک، پر بود از شاکیان شاکیان تقی شهرام .
بسیاری از کسانی که کس و کار خود را به فرمان تقی شهرام از دست داده بودند؛ یا کسانی که فرزندان و وابستگان آنها در اثر توطئههای تقی شهرام و همدستانش به سرنوشت نامعلومی دچار شده بودند.
همچنین کسانی که خانوادههایشان به دسیسه و توطئه تقی شهرام از هم پاشیده شده بود، از جمله شاکیان وی بودند.
ماهیت شورای ملی مقاومت
در ظاهر، ماهیت شورای ملی مقاومت پایگاهی بود که گمان میرفت همه نیروهای ضدّ نظام جمهوری اسلامی – بدون یک مرزبندی جدی ایدئولوژیک – میتوانند در آن حضور یابند.
به این ترتیب نوعی «جامعیت» را به نمایش گذاشتند.
از این طریق به عنوان «آلترناتیو» جمهوری اسلامی شناخته شدند.
مراحل اولیه تشکیل و نضج شورا بر این اصل قرار داشت که جریانهای دعوت شده، در برابر عمل انجام شده قرار گرفتند.
رهبری مارکسیست
رهبری مارکسیست شده سازمان تصمیم گرفت که روند دگردیسی عقیدتی خود را – با صرفهجویی بیشتر نسبت به «زمان» – در سطح کادرها و اعضا تعمیم دهد.
از همان نخست، به اراده تقی شهرام، نوعی تقسیم کار صورت گرفت:
نگارش متون آموزشی یکی از اعضای سازمان به نام و القای کتبی شبهات را شهرام خود به عهده گرفت؛ و اجرای عملی و گام به گام تغییر ایدئولوژی به ناصر جوهری محوّل گردید.
ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق
در پاییز 1346 گروه ایدئولوژی ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق متشکل از محمد حنیفنژاد، حسین روحانی و علی میهندوست تشکیل شد.
حنیفنژاد، علاوه بر عضویت در این جمع، وظیفه داشت با مطالعه متون اولیهای که توسط گروه فراهم میشد، مضمون آموزش ایدئولوژی را در سازمان تدوین کند.
حاصل دو سال کار مطالعاتی این عده چند کتاب بود.
گروگان گیری پسر اشرف پهلوی
طرح عملیاتی گروگان گیری پسر اشرف پهلوی آماده شد تا در قبال آن، آزادی زندانیان مجاهد و فدایی خواسته شود.
پس از ضربه شهریور و پیش از دستگیری بقایای سران سازمان، طرحی در مرکزیت دوم (پس از شهریور) عنوان گردید که امید زیادی بدان میرفت.
بر اساس اطلاعاتی که سازمان بهدست آورده بود، محل کار و تردد «شهرام پهلوینیا» فرزند جاهطلب «اشرف پهلوی» شناسایی گردید.
ترور سران انقلاب
رییسجمهور معزول که خود به دستاویزی برای شورش مسلحانه سازمان تبدیل شده بود با ترور سران انقلاب موافقت کرد.
او ترور مسئولان بلندپایه نظام جمهوری اسلامی که در اقدام برنامهریزی شده قبلی سازمان بود را خواستار شده بود.
روز ششم تیرماه با انفجار بمب کارگذاشته شده در ضبط صوت بزرگی که روی تریبون سخنرانی آیهاللّه خامنهای در مسجد اباذر تهران قرار داده شده بود، پروژه حذف رهبران اصلی جریان پیرو خط امام توسط سازمان کلید خورد.
فرقه سازی در سازمان محاهدین خلق
علی فراستی در باره فرقه سازی در سازمان محاهدین خلق میگوید:
از بخش اطلاعات انجمنها، در حوالی مهر ماه 1363، خواسته بودند که در مورد فرقههای مذهبی در غرب تحقیقاتی بکنند.
بهانهشان این بود که «امپریالیستها دارند از طریق فرقههای مذهبی، خط و خطوطی را پیش میبرند که میخواهیم ببینیم دارند چه کار میکنند و کارکرد این فرقهها چیست».
… من به این نتیجه رسیدم، که در آن موقع، مسعود رجوی میدانسته که تشکیلات دارد از هم میپاشد و نیاز داشته که ببیند فرقههای مذهبی در غرب چطور عمل میکنند تا آن را الگو قرار بدهد.
مکتب رجویسم
مریم قجر، بارها علنا در سخنرانیهای خود از مکتب رجویسم یا «مسعودیسم» نام برده است.
به تعبیر مهدی خوشحال، عضو سابق سازمان:
[رجوی] خود را تنها نماینده برحق خدا در روی زمین میداند و سازمان خود را نوک پیکان تکامل معرفی میکند.
در عرصه سیاسی خود را مساوی ایران میداند و ایران را بدون خود هیچ میداند.
زندان های شاه
شماری از اعضای سازمان در زندان های شاه به دور مسعود رجوی و موسی خیابانی گرد آمدند.
این دو از اعضای اولیه سازمان بودند که در جریان ضربههای سال 50 دستگیر شده بودند.
رجوی پس از دستگیری به همکاری گسترده با ساواک پرداخت.
از همینرو ارتشبد نصیری، رئیس ساواک در نامهای خطاب به دادستانی ارتش، از مقامات دادستانی ارتش خواست که به دلیل همکاریهای رجوی، وی مشمول تخفیف در مجازات گردد.
جایگاه خدایی
راستگو مینویسد:پس از کشته شدن موسی خیابانی در بهمن ماه 1360… رهبری مسعود رجوی در جایگاه خدایی سازمان ظاهر شد.
از این تاریخ به بعد مسعود رجوی به سرعت دست به کار شد و طی سه سال و اندی سازمان را از یک تشکیلات سیاسی/مذهبی به یک فرقه [شبه] مذهبی/مافیایی تقلیل داد… .
مسعود رجوی در جایگاه خدا نشست و همه اعضای سازمان موظف شدند نسبت به این خدای جدید وفاداری و کرنششان را رسما و علنا اعلام کنند.
# نفوذ در مراکز حسّاس
دیدگاه ها