ایران معاصر

از بالا که نگاه می کردی تفاوتی با چهرۀ انسانی که دچار ماه گرفتگی شده باشد نداشت. از یک سو اگر صدایی بر میخواست نالۀ سقوط قطره ای از سقف خانه بر سر افراد خانه بود. چراغ خانه چشمک می زد. گهی بود و گهی نه. فرشی اگر روی زمین پهن گشته بود، از صاحبان گذشته اش هزاران یادگار داشت. کاش اما، فاصلۀ آن سو با این سو به اندازۀ آسمان تا زمین بود. نغمۀ ساز و دهل. بوی عود و عنبر و رز و انسان هایی که فارغ از محنتی یا رنجی پیمانه ای را پس از پیمانه ای فتح می کردند. محنت !! رنج !! خوش خیالی ها !!! کجا داند بالانشین حال اسیران را ؟!!

شاید علاقه داشته باشید


منفعت

دسته بندی : پهلوی

دیدگاه ها